حسبینو > مقالات علمی : هدف از خلقت انسان چیست؟

هدف از خلقت انسان چیست؟

هدف از خلقت انسان چیست؟
  • فلسفه یا هدف خداوند از خلقت یا آفرینش انسان چیست؟ کلید سعادت چیست؟ کلید سعادت انسان چیست؟ خداوند برای انسان چه هدفی قرار داده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

روز ها فکرِ من این است و همه شب ، سخنم          که چرا غافل از احوالِ دلِ خویشتنم

از کجـــا آمـــده‌ام ، آمـــدنم بهرِ چه بـــــود           به کجا می روم آخر ، ننمایی وطنم

دانستن و یاد گرفتن یک قضیه در هندسه ، یا قانون و نظریه در فیزیک و شیمی یک موضوع است ، و باور داشتن و عمل به آن ، موضوع دیگر ، مثلاً ، می دانیم سیگار کشیدن برای سلامتی ضرر دارد ولی باز هم سیگار می کشیم !!

پس علم نظری به تنهایی عامل نجات انسان نیست . چه بسا برای شخصی با استدلال های مختلف ثابت شد که مربع وتر یک مثلث قائم الزاویه ، برابر مجموع مربع های دوضلع مجاور زاویۀ قائم است ، اما او قبول نکند ؛ رد یا قبول قضیه فیثاغورث توسط این شخص تأثیری در حقانیت این قضیه ندارد ولی رد آن خود شخص را از بهرۀ آن حق محروم می نماید .

فلسفه یا هدف خلقت انسان ، زمانی قابل بحث می شود که انسان شناخته شود ، انسان موجودی است که شباهت ظاهری با اکثر حیوانات دارد از جمله اشتراکات بین انسان  و حیوان داشتنِ چشم و گوش ، دستگاه تنفسی  و گوارشی ، عضلات و استخوانها و دست و پا ، قابلِ مشاهده هستند ، اما از نظر باطنی چیزی در انسان هست که سایر جانداران زمین فاقد آن هستند . در عصر حاضر که انواع علوم بشری رشد چشم گیری داشته است ، هنوز در برابر شناخت حقایق بنیادی ، انسان حرفی برای گفتن ندارد ، انسان موجودات روی زمین را به قواعد مختلف دسته بندی می کند ، مثلا می‌گوید : “موجودات روی زمین یا جاندارند یا بی‌جان” ؛ حال اگر از انسان بپرسیم که: “جان چیست؟” ، از هوش می رود ، آیا جان جرم دارد ؟ آیا جان  تجمع امواج الکترومغناطیس است ؟ آیا جنس جان از الکترون یا پروتون یا نوترون است ؟ آیا می توان جان را دید ؟ یا با استفاده از دستگاه های ام آرآی یا سی‌تی‌اسکن آنرا آشکار نمود ؟ چطور می شود جان را به یک جسم بی جان برگرداند؟

اگر انسان توسط پدر و مادر خلق شده باشد ، چگونه است که فرزندِ مرده را نمی توانند زنده کنند ؟ و در مرگ او سوگوار می شوند . چرا در همان بدو تولد همۀ علوم را در حافظۀ او پر نمی کنند ؟ چرا طوری  بچه را خلق نمی کنند که بچه از همان بدو تولد راه برود و حرف بزند ؟ بنابراین براحتی ثابت می شود که خلقت انسان کار پدر و مادر نیست؛ چون خالق باید به جمیع جهاتِ مخلوق ، عالم باشد و توانایی لازم در ایجاد مخلوق را داشته باشد و بتواند تمام نیازهای مخلوق را برآورده سازد. خالق باید از نحوۀ ذخیره سازی اطلاعات در مغز انسان مطلع باشد ، از ساختار و تعداد سلولهای هر عضو انسان مطلع باشد و بتواند جسم بی جان را جاندارنماید که هیچکدام از این موارد در توان پدر و مادر نیست.

از طرف دیگر می توان کل موجودات را به دو دستۀ وابسته و مستقل تقسیم نمود . موجود وابسته موجودیست که برای موجودیتش به موجود یا موجودات دیگر نیاز دارد ، اما موجود مستقل برای موجودیتش به هیچ موجود دیگری نیاز ندارد ؛ قانون علیت برای همۀ موجوداتِ وابسته صادق است ؛ تمام آنچه انسان با چشم خود در این عالم می‌بیند ، مجموعه‌ای از موجوداتِ وابسته‌اند ؛ یک درخت برای موجودیتش به آب و خاک و نور آفتاب احتیاج دارد ، همچنین نور آفتاب برای بودنش به جوش و شکست اتمها احتیاج دارد و اتمها به الکترون و پروتون و نوترون احتیاج دارند و این حجم وسیع اتمها با این نظم شگفت انگیز باید توسط یک موجودِ علیم و توانا خلق شده باشد. این‌همه قواعد و قانون فیزیک، شیمی ، زیست ، ریاضی و فلسفه که وجود دارد و بشر تنها هنرش شناخت و بکارگیری این قوانین است ، توسط چه موجودی وضع شده است ؟ از مرحوم شیخ الرئیس بوعلی‌سینا نقل است که گفته است:”تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی نادانم” ؛ اجرام ، میلیاردها سال هست که یکدیگر را می‌ربایند و تازه بشر بواسطۀ نیوتن در قرن 17 میلادی نیروی جاذبۀ اجرام را کشف کرد اما سوالی که مطرح می‌شود و هنوز بشر در پاسخ آن عاجز مانده این است که چرا دو جرم یکدیگر را می‌ربایند ؟!! آیا موجودات وابسته خود می‌توانند این قواعد و قوانین دقیق و پیچیده را در عالم وضع نموده باشند ؟! این موضوعی است که به غلط تحت عنوان طبیعت منهای خالق مطرح شده است که مثالش در مورد خلقت انسان توسط پدر و مادر رد شد.

خُب ، اگر هر آنچه که می‌بینم موجودات وابسته هستند ، حتما لازم است که حداقل یک موجود غیر وابسته‌ای وجود داشته باشد که این عالم سراسر وابسته به این عظمت خلق شده باشد ، آن موجود یک موجود مستقل است که برای موجودیتش به موجود دیگری نیاز ندارد ؛ نام دیگر موجود مستقل ، واجب‌الوجود است. اینکه جنس آن چیست هیچ فرضی وجود ندارد همانطور که جنس جان معلوم نیست!! ؛ از نظر عقل تجریدی فقط می‌توان فهمید که با وجود این عالمِ آکنده از موجودات وابسته حتماً حداقل یک موجود مستقل یا واجب ، لازم است ، اگرنه چنین عالمی وجود نداشت !!

یک موجود مستقل ، حد و اندازه ندارد ، زمان و مکان ندارد ، او تنها بی‌نهایت مطلق واقعی است ، حتی دومی هم ندارد ، یعنی نمی‌تواند دو یا چند موجود مستقل وجود داشته باشد ، اگر فرض کنیم که دو موجود مستقل وجود دارد ، بی‌نهایت بودن آنها باطل می‌شود و با تعریف موجود مستقل متناقض است ، بنابراین وحدانیت واجب الوجود نیز اثبات می‌شود؛ در زبان فارسی ما او را خدا یا خداوند می‌نامیم . بنابراین انسان نیز مخلوق آن خالق بی همتاست .

حال اگر پرسیده شود که خداوند برای چه هدفی انسان را آفرید ؟ این سوال دو وجه دارد اول اینکه هدف خالق از آفرینش انسان چیست دوم اینکه خالق برای انسان چه هدفی را قرار داده است؟ در وجه اول باید گفت کار خداوند متعال برای رسیدنِ خودش به هدفی نیست او خودش هدف است ؛ چه این که کمال مطلق است ، نقصی ندارد که بخواهد بواسطۀ کاری به کمال برسد؛ کار او از این دست نیست که برای آموختن چیزی نیاز به معلم و کلاس و مدرسه داشته باشد یا برای ثواب مدرسه و بیمارستان و کهکشان بسازد ، او مالکِ مُلک و ملکوت است ، او دائما در حال فیض رسانی به مخلوقات است ؛ مالکِ رحیم و رحمن بخواهد در مُلک خود کاری انجام دهد و از سرِ لطف و توانایی یک مهمانی مهیا ساخته باشد ، نه از سرِ نیاز و نه از سرِ جاه‌طلبی و نه برای ثواب ؛ برای خودش هیچ هدفی ندارد ، غنی محض است ، اگر تمام انسانها کافر شوند ذره‌ای در مقام ربوبیت او خدشه وارد نمی‌شود. اما اینکه آیا خالق برای انسان هدفی وضع نموده است ؟ یا انسان بعنوان مخلوق چه هدفی داشته باشد ؟ مطلب مهمی است ؛ انسان اشرف مخلوقات خداوند متعال است ، تمام آسمانها و زمین برای انسان خلق شده است ، ارزش انسان وابسته به هدفی است که انتخاب نموده است و هدف انسان باید برتر از خود انسان باشد ؛ بدست آوردن مقامات اعتباری اعم از قهرمانی در مسابقات المپیاد و المپیک یا داشتن ثروتهای میلیاردی یا کسب مقامات سیاسی یا اخذ بالاترین مدارک علمی و رسیدن به مدارج استادی ، منهای هدف اصلی انسان هیچ ارزشی ندارد، چه افراد ثروتمند و مشهوری که به پوچی رسیده و دست به خودکشی زده‌اند. شکی نیست که در بین مخلوقات روی زمین ، هیچ موجودی از انسان برتر نیست . بنابراین تنها یک موجود می‌تواند هدف انسان باشد و او خداوند متعال است ، این هدف گیری نه به این معنی که انسان به خدا تبدیل شود که محال است، وقتی خداوند هدف اصلی انسان است یعنی تمام فکر و ذکر و اعمالِ انسان در کسب حداکثری رضای خدا باشد ؛ مثل مهمانی که در ضیافت یک حاکمِ عادلِ رحیمِ علیمِ قادر شرکت دارد و این مهمان کاری خلاف میل میزبان انجام نمی‌دهد و حتی ممکن است به خدمت میزبان از دیگر مهمانان به پذیرایی بپردازد و در پی کسب رضایت میزبان هنر خود را بکار گیرد. خداوند انبوهی از ثروت را به هریک از انسانها عطا فرموده است ، از همان اول انسان را خلیفۀ خود در روی زمین قرار داد و فرمود که انسان را نیافریده‌ام مگر برای معرفت و عبادت . و باز میفرماید اوست کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را به انواع حوادث بیازماید تا کدامتان بهترین عمل را انجام می‌دهد.

رتبۀ انسان در دو حد برتر از حضرت جبرئیل و کمتر از حیوان  قرار دارد و انسان آزاد است که به کدام رتبه برسد ؛ اگر عقل عملی و نظری را بر هواهای نفسانی خود ، بر غضب و شهوات خود غالب ساخت از ملائک برتر می‌شود و اگر هواهای نفسانی خود را بر عقل خود حاکم نمود از حیوان هم کمتر می‌شود.

کلید سعادت در این است که بدانیم در هر زمان و مکانی چه وظیفه‌ای برعهدۀ ماست ، چه وظیفه‌ای نسبت به خداوند متعال چه وظیفه‌ای نسبت به خود ، نسبت به والدین و خانوادۀ خود ، نسبت به معلمان و همکلاسی ، نسبت به دانش آموزان و فرزندان ، نسبت به وسائل و محیط زندگی و مملکت خود بر عهدۀ ماست و آنرا به بهترین شکل با علم و آگاهی در زمان مناسب برای رضای خالق و صاحب خود انجام دهیم.

ما هو الهدف من خلق الإنسان؟

بسم الله فکری فی کل اوقات الیل و النهار هو لماذا انا غافل عن احوال…

20 دی 1402

?What is the purpose of human creation

in the name of God This is what I think about all day and every…

20 دی 1402

دیدگاهتان را بنویسید